loading...
قرآن هدی - وبگاه شناخت قرآن کریم

واقع هم هميـن طور است يعني اگر كسي بخـواهـد آن حقيقت را تحمل كنـد از پاي در مـيآيـد چرا يك خبـر سنگين باعث سكته بعضـي مي شـود؟ چـون آن خبر سنگيـن است. حالا ما روزي در پيـش داريـم «يوما يجعل الولدان شيبا»و آن حقيقت را قـرآن هم بيان كـرده است. و الان هـم هست. از بيان امام هشتـم ـ سلام الله عليه ـ به خـوبي برميآيد فرمـود: «از ما نيست كسي كه بگـويـد بهشت و جهنـم الان خلق نشــده است». اين ها را قرآن براي انسان بازگـو كرده است, چطـور ايـن خبـرهاي سنگيـن هيچ اثري در انسان ايجاد نمي كند. همان بيان رسول الله ـ صلي الله عليه و آله وسلـم ـ كه فرمـود: «مـن تعجب مي كنـم كسي قرآن بخواند و پير نشود». خبر سنگيـن بعضي را از پا در ميآورد و براي بـرخـي هيچ تاثيري نـدارد, سرش هـم ايـن است كه «وجـود ذهني»اثر نمي گذارد بلكه علـم و علاقه اثر گذار است. منزلي آتش گرفته دو نفر ايـن خبر را مـي شنـوند: يكـي مامـور آتـش نشاني و ديگري صاحب خانه, واكنـش اين دو نفر در برابر ايـن خبر, يك سان نيست, مامور آتـش نشاني با خونسردي به وظايف خـود عمل مي كند تا هر چه زودتر آتـش را مهار كند و از ضرر و زيان بيـش تر جلـوگيري نمايـد. اما صاحب خانه آن چنان ملتهب و نگـران است كه گاهـي به سكته و مرگ كشيده مي شـود. چرا؟ علت آن علـم و آگاهي نيست, چـون هر دو مـي دانند, بلكه علاقه و دل بستگـي است. مامـور آتـش نشاني دلبسته نيست لذا كار خـودش را انجام مي دهد. آن چه در انسان اثر مـي گذارد دلبستگـي و علاقه شـديـد است, اگـر آن علاقه بـود انسان مي نالد و اگر نبـود باكـش نيست, ايـن كه فرمود:«لـو احبني جبل لتهافت»اگر كـوه بخـواهد محبت مرا تحمل بكند ريز ريز مـي شـود همين است. انسان محبـوبـي به ايـن زيبايـي داشته باشـد و او را نبينـد او واقع ما را آدم كرده است يعنـي ايـن اهل بيت ـ عليهم السلام ـ ما را آدم كرده اند, اين كه ما قبر ايـن بزرگواران و در حرم اينها را مي بوسيم و مي بوئيـم براي ايـن كه اگر آنان نبودند ما بايـد همه الگـوهاي خـود را از كافـران مـي گـرفتيـم, اكنـون مـي بينيد كه همه تمدن هاي جـديد از يك طرف و همه امكانات روز از طرف ديگر وقتـي به مسائل اخلاقـي مي رسند واقعا «كالانعام بل هـم اضل»هستنـد. ايـران كه متاسفانه در مقايسه با غربـي ها از نظر صنعت پيشرفتـي نداشته, يعني نگذاشته اند كه داشته باشد, با ايـن كه استعداد دارد. نياكان ما هـم كه قبل از اسلام در اين سرزميـن آتـش پرست بودند, پـس نه سابقه مذهبـي درخشاني داشتيـم نه اكنـون پيشرفت صنعتي و علمـي چشـم گيري داريـم, بنابر اين اگر علي و اولاد علـي در ايـن سرزميـن نبـودند ما چه مـي شديم؟ ما هرچه داريـم از بركت قرآن و اهل بيت عليهم السلام است, آنان به ما حيات دادنـد. بـراي انسان مسافرتـي به كشـورهاي غربـي و كفرآلـود, لازم است تا وضع صنعت و پيشـرفت هاي علمـي آنـان را ببينـد بعد وضع اخلاقـي آن هـا را هـم ببيند. انسان گاهي بعضي بولتـن هايي را كه به قرآن كريـم اهانت شـده مي خـواند كاملا احساس مـي كند كه ايـن اهانت كننـدگان از هر سنگي سخت تراند: «و ان منها كالحجاره او اشد قسوه»يا «كالانعام بل هـم اضل»هيچ چيزي براي آن ها مطرح نيست الا درندگـي. ايـن كه مـي بينيد به لطف الهي مردم ايران از نظر اخلاق در مسير سعادت انـد فقط و فقط به بركت علي و اولاد علـي است. خـوب انسان ايـن مسائل را ببينـد بعد خـواهد فهميد اهل بيت نسبت به ما حق حيات دارنـد چـون ما و پـدران و اجـداد ما را زنـده كـردنـد. مـا كه به آن ها دست رسـي نداشته باشيم اينها را نبينيم نه در خواب ببينيـم نه در بيداري ببينيـم ايـن است كه انسان در فراق اينها مي سـوزد: «لـو احبني جبل لتهافت»پـس قرآن اگر بر كوه نازل بشود آن را متلاشي مي كند چنانچه محبت اهل بيت ـ عليهم السلام ـ هـم در قلب كسـي باشـد او را متلاشـي مـي كند. ايـن محبت, اختصاص به حضرت امير ندارد, بلكه منظور از «لـو احبني»«ولـي خـدا»است ; يعنـي معصـوميـن ـ عليهم السلام ـ اميـدواريـم نصيب همه بشــود.(1) انسان و تحمل امانت الهي «لـو انزلنـا هذاالقـرآن علـي جبل لـرايته خـاشعا متصـدعا مـن خشيه الله و تلك الامثال نضـربها للناس لعلهم يتفكـرون.»«اگـر ايـن قرآن را بر كوهي فرو مـي فرستاديـم, يقينا آن(كـوه) را از بيم خدا فروتـن(و) از هم پاشيده مي ديدي. و ايـن مثل ها را براي مردم مـي زنيـم باشـد كه آنان بينديشند.»ايـن كريمه كه در باره قـرآن شناسـي است در حقيقت ناظر به عظمت و اهميت قـرآن است. سـر ايـن عظمت هـم آن است كه هر كلامي به اندازه متكلمش عظيم و بزرگ است, لذا دليل حكمـي كه در اين آيه آمده است هـم اجمالا در ايـن آيه يـاد شـده است هـم به تفصيل در سه آيه بعد. مفهوم متلاشي شدن كوه ها : مضمـون آيه اين است كه اگر ايـن قرآن بـر كوه نازل شـود كـوه را متلاشي مـي بينيد. كلمه «متلاشي»از شيءاي مشتق نشده يعني لاشـيء مـي شـود وگرنه باب تفاعلـي نيست كه يك ثلاثـي مجرد داشته باشـد. «تلاشي,يتلاشي»اين چنين نيست اين اصلش «لايشيء»است. از ايـن كلمه «لاشي ء»باب تفاعل ساخته شده متلاشـي مـي شـود يعني لاشييء مي شود. «لرايته خاشعا متصدعا»يعني متلاشي مـي شـود چرا متلاشـي مـي شـود؟ نفرمود:«من خشيتنا»فـرمـود: «مـن خشيه الله»ايـن التفات از غيبت به خطاب براي تامين دليل ايـن حكـم است پـس اصل حكـم ايـن است كه «لو انزلنا هذاالقرآن علي جبال لرايته خاشعا متصـدعا»چـرا «مـن خشيتنـا»نفـرمـود, بلكه فـرمـود: «مـن خشيه الله», چون «الله»متكلـم است هيچ موجودي نمي تواند تجلي الهي و كلام الهي را تحمل كند و هميـن معنا را در سه آيه بعد كه در ميـان اسمـاي حسنـاي حق است بـازگـو مـي كند: «هوالله الذي لا اله الا هو»«هـوالله الذي لا اله الا هـوالملك القدوس»«هوالله الخالق الباريء»كه ايـن سه آيه پشت سر هـم در بيان تـوصيف و شـرح اسماي حسناي آن متكلم است و اگـر متكلـم عظيم بود قهرا كلام او هـم عظيم است و كلام او آن چنان عظيـم است كه كوه توان تحمل آن را ندارد. در اين جا سخـن از «خشيت»است نه خوف, بيـن خشيت و خـوف, تفاوت وجـود دارد; خشيت آن ترسي است كه با تاثـر قلبـي همـراه باشـد ولـي خـوف اين چنيـن نيست, لذا مـوحـدان عالـم فقط از خدا مـي ترسند از غيرخـدا خشيتـي ندارند, مـوحـدان هـم مانند ديگران از هر چيز گزنده و آسيب رسانـي خائف اند: از مار, عقرب گزندگان و درندگان و يا بي احتياطي ماشيـن ها مـي ترسند اما از هيچ چيز خشيت ندارند. خـوف آن ترتيب اثر عملـي است, ولـي خشيت آن چيزي است كه انسان آن را مبدا اثر بـدانـد و از او بهراسـد. در ايـن جا هـم سخـن از خشيت الهي است, خشيت با شعور همراه است و نشانه آن است كه كـوه ها هـم شعور دارند. براي اثبات شعور كوه ها و مانند آن چند دليل مي تـوان اقامه كرد: دليل اول همان شعور عمومي است كه خدا براي هر موجـودي ثابت مي كند كه «له اسلـم مـن في السمـوات», «لله يسجـد ما فـي السمـوات», «يسبح لله ما فـي السمـوات», «فقال لها و للارض ائتياطـوعا و كرها»كه ايـن چند دسته از آيات قرآن كريم به خوبي دلالت مي كند بر سرايت شعور عمومي. درباره كـوه ها همان آياتـي كه در سـوره مباركه«ص»و مانند آن آمده است كه خدا به كـوه ها دستـور مـي دهند كه با داود هـم نـوا بـاشنـد نشـانه آن است كه آنها هـم دركـي و تسبيحـي دارنــــد. آيه شانزده به بعد سوره «ص»ايـن است كه: «انا سخرنا الجبال معه يسبحـن بـالعشـي و الاشـراق»و هـم چنيـن در بحث هـاي ديگـر مـي فرمايد: «يا جبال اوبـي معه»ايـن كه فرمـود ما كـوه ها را مسخر داود كرده ايـم كه صبح و شام همراه او تسبيح مي كنند مثل يك نماز جماعتـي كه مامـوميـن به امامشان اقتدا مي كنند سلسله جبال به داود ـ سلام الله عليه ـ اقتـدا مـي كردنـد. و هـم چنيـن «يا جبال اوبي معه»ايـن اوب يعني رجوع تاويب يعني آن شدت رجـوع و كثرت رجوع است, اگر كسـي چنديـن بار به خـداي سبحان رجـوع كنـد مي شود «اواب»; يعني كسي كه پر رجـوع باشد. «آب»يعني «رجع,مآب»يعني مرجع آن كسي كه اهل رجـوع مكرر است به او مي گـويند اواب: «يا جبال اوبـي معه»پـس نشانه اين است كه كـوه ها ايـن شعور را دارند. انسـان بـا عظمت تـر است يـا مـوجـودات ديگــر ؟
قـرآن يك تعبيـري در باره عظمت انسان ها نسبت به مـوجـودات ديگـر نظير آسمان ها و زميـن و سلسله جبال دارد و نيز تعبير ديگـري كه مقابل ايـن تعبير است, گاهـي به عده اي خطاب مـي كند كه شما بزرگ تريـد يا آسمان؟ خـوب آسمان از شما بزرگ تـر است: «اانتـم اشـد خلقا ام السماء بناها»ايـن دو دسته آيات در قرآن كريـم مقابل هـم هستند.

 

آيت الله جوادي آملي- مجله پاسدار اسلام, ش 211و212ش
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    ختم کل قرآن کریم بصورت ماهانه
    از مطالب وبگاه قرآن هدی تا چه میزان راضی هستید؟
    از امکانات وبگاه قرآن هدی تا چه میزان راضی هستید؟
    کدامیک از موضوعات سایت نظر شما را بیشتر جلب می کند ؟
    استخاره آنلاین با قرآن

    سخنی از بهشت
    اوقات شرعی
    آمار سایت
  • کل مطالب : 91
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 19
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 74
  • بازدید ماه : 186
  • بازدید سال : 723
  • بازدید کلی : 3,146
  • نوای مهدوی
    

    مقتدر مظلوم :: نوای وبلاگ