تعریف سورههای مكی و مدنی: آنچه كه از قرآن در دوره سیزده سال كه پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ در مكه مشغول تبلیغ بود نازل شد آیات وسورههای مكی هستند، خواه در خود مكه نازل شده باشد یا نه. و آیات و سورههایی كه در طول ده سال بعد نازل شد، مدنی میباشند خواه در مدینه نازل گردیده باشند یا در جاهای دیگر.
ویژگیهای آیات و سورههای مكی:
1. هر سورهای كه در آن سجده وجود دارد مكی است.
2. هر سورهای كه در آن لفظ كلاًّ به كار رفته است مكی است.
3. هر سورهای كه درآن «یا ایها الناس» آمده و «یا ایها الذین آمنوا» درآن دیده نمیشود مكی است مگر سوره حج.
4. هر سورهای كه در آن قصص انبیاء و ملل گذشته است مكی است به جز سوره بقره.
5. هر سورهای كه در آن داستان آدم و ابلیس دیده میشود مكی است به جز سوره بقره.
6. هر سورهای كه با حروف مقطعه از قبیل: الم، الرا و امثال آن آغاز میشود مكی است به جز دو سوره بقره و آل عمران.
7. سوگندهای زیاد.
8. كوتاه بودن سورهها و آیات آنها.
ویژگیهای آیات و سورههای مدنی:
1.هر سورهای كه درآن فرمان جهاد و جنگهای پیامبر ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ دیده میشود مدنی است.
2. هر سورهای كه در آن احكام و فرائض و حقوق ، قوانین مدنی، اجتماعی، سیاسی است و به طور مفصل در آنها آمده مدنی است.
3. هر سورهای كه در آنها از منافقین یاد شده است مدنی است. به جز سوره عنكبوت كه در این سوره از منافقین یاد شده است كه سوره مكی است. ولی یازده آیه اول آن مدنی هستند.
4. مجادله با اهل كتاب و دعوت آنها به عدم تعصب و غلو در دینشان نشانه مدنی بودن است.
5. طولانی بودن سورهها و آیهها.
6.خطاب در سورههای مدنی «یا ایها الذین آمنوا» است.
1. صبح: « وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ » (تكویر / 18) قسم به صبح ،هنگامی كه تنفس كند.
2. شب: « وَ اللَّیْلِ إِذا عَسْعَسَ » (تكویر / 17) وقسم به شب،هنگامی كه پشت كند و به آخر رسد.
3. شامگاهان: « فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْكَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ » (نور / 37) درخانه هایی كه خدا رخصت داده كه(قدر و منزلت) آنها رفعت یابد ونامش در آنها یاد شود. در آن (خانه) ها هر بامداد و شامگاه او را نیایش میكنند.
4. بامداد: « إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً » (اسراء / 78) همانا قرآن فجر (نماز صبح)، مشهود (فرشتگان شب وروز) است.
1. آیه وحدت: « وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا » (ال عمران / 103) و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراكنده نشوید.
2. اطاعت از اولیالامر: « أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ » (نساء59) خدا را اطاعت كنید و پیامبر و اولیای امر خود را (نیز) اطاعت كنید.
3. آیه تطهیر: « إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً » (احزاب / 33) خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور كند و كاملاٌ شما را پاك سازد.
در قرآن بعضی از آیات تكرار شدهاند، ابتدا آیاتی كه تكرار شدهاند را بر میشمریم، سپس به حكمت این تكرار اشاره مینماییم.
آیات مكرر:
1. «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ»؛ این آیه مباركه «31» مرتبه در سوره «الرحمن» تكرار شده است.
2.«وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِینَ»؛ این آیه مباركه «10» مرتبه در سوره «مرسلات» آمده است.
3. «فَاَلْقی عَصاهُ فَإِذا هِیَ ثُعْبانٌ مُبِینٌ»؛ این آیه مباركه هم در سوره اعراف آیه«107» و هم در سوره شعراء آیه«32» آمده است.
نام تعداد
1. آیات 6236
2. كلمات 77701
3. حروف 323671
4. نقطه 10115030
5. فتحه 93243
6. كسره 39586
7. ضمه 4804
8.الف 48872
9. همزه 3272
10. تشدید 19253
11. مد 1771
12. محل وقف 5098
هریك ازسورههای قرآن نام خاصی دارد كه به آن اسم شناخته میشوند. اما بعضی از این سورهها نامهای دیگری هم دارند به آنها اشاره میشود:
نام سورهها نامهای دیگر سورهها
1. العلق اقراء
2. القلم ن(نون)
3. الحمد الفاتحه، السبع المثانی، ام القرآن، فاتحه الكتاب، الشفاء، ام الكتاب، الشافیه، الوافیه، الكافیه، الاساس، الصلاه، الكنز.
4. لهب ابی لهب، المسد، تبت.
5. التكویر كوّرت.
1. بكه (نام دیگر مكه) : «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَكَّهَ مُبارَكاً » (ال عمران / 96) نخستین خانهای كه برای مردم (و نیایش خداوند) قرارداده شد،همان است كه در سرزمین مكه است،كه پربركت است.
2. حنین: « وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ » (توبه / 25) و در روز حنین (نیز یاری نمود) در آن هنگام كه فزونی جمعیتتان شما را مغرور ساخت.
3. ایكه: « كَذَّبَ أَصْحابُ الْأَیْكَهِ الْمُرْسَلِینَ » (شعراء / 176) اصحاب ایكه (شهری نزدیك مدین) رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ را تكذیب كردند)
4. جودی: « وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِیِّ » (هود / 44) و (كشتی) بر (دامنه كوه) جودی، پهلو گرفت.
5. احقاف: « وَ اذْكُرْ أَخا عادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقافِ » (احقاف / 21) (سرگذشت هود) برادر قوم عاد را یاد كن، آن زمان كه قومش را در سرزمین «احقاف» بیم داد.
1. رگ: « وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ » (ق / 16) و ما از رگ گردنش به او نزدیكتریم.
2. ریش: « لا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی » (طه / 94) ریش مرا مگیر.
3. موی پیشانی: «ناصیهٍ كاذبهٍ خاطئهٍ» (علق / 16) (همان) موی پیشانی دروغزن گناه پیشه را .
4. چشم: « وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ » (مائده / 45) و چشم در برابر چشم.
5. بینی: « وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ " (مائده / 45) و بینی در برابر بینی .
از كودكان، نوجوانان، و فرزندان در قرآن كریم درباره افراد مختلف با الفاظ متفاوت سخن به میان آمده كه به مواردی از آن اشاره مینمائیم.
1. كودكی موسی: «فَإِذا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ»[1] «و چون از آسیب فرعونیان به او ترسیدی به دریا بینداز.»
2. كودكی عیسی: «فَأَشارَتْ إِلَیْهِ قالُوا كَیْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا»[2] «مریم با اشاره حواله به طفل داد آنها گفتند ما چگونه با طفل در گهواره سخن بگوئیم.»
3. كودكی یحیی: «یا یَحْیی خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّهٍ وَ آتَیْناهُ الْحُكْمَ صَبِیًّا»[3] «ای یحیی كتاب آسمانی ما را به قوت نبوت فراگیر و به او در همان سن كودكی مقام نبوت بخشیدیم.»
4. كودكی یوسف: «قالَ یا بُنَیَّ لا تَقْصُصْ رُؤْیاكَ عَلی إِخْوَتِكَ»[4] «گفت ای فرزند زنهار خواب خود را به برادران حكایت مكن.»
5. اسماعیل: «یا بُنَیَّ إِنِّی أَری فِی الْنامِ أَنِّی أَذْبَحُكَ»[5] «ابراهیم گفت: ای فرزند عزیزم من در عالم خواب چنین دیدم كه تو را قربانی كنم.»
6. فرزندان ابراهیم: «وَ وَصَّی بِها إِبْراهِیمُ بَنِیهِ وَ یَعْقُوبُ»[6] «ابراهیم و یعقوب به فرزندان خود توصیه نمودند.»
7. فرزندان یعقوب: «یا بُنیَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ»[7] «و گفت ای پسران من همه از یك در وارد نشوید.»
8. امام حسن و امام حسین ـ علیه السلام ـ : «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ»[8] «بگو بیائید ما و شما با فرزندان و زنان به مباهله برخیزیم.»
9. پسر نوج: «یا بُنَیَّ ارْكَبْ مَعَنا وَ لا تَكُنْ مَعَ الْكافِرِینَ»[9] «ای پسر تو هم به این كشتی سوار شو و با كافران همراه مباش.»
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . سوره قصص، آیه 7.
[2] . سوره مریم، آیه 29.
[3] . سوره مریم، آیه 12.
[4] . سوره یوسف، آیه 5.
[5] . سوره صافات، آیه 102.
[6] . سورهبقره، آیه 132.
[7] . سورهیوسف، آیه 67.
[8] . سورهآل عمران، آیه 61.
[9] . سورههود، آیه 42.
1. گذشتن شتر از سوراخ: « إِنَّ الَّذِینَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ وَ لا یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ حَتَّی یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیاطِ وَ كَذلِكَ نَجْزِی الُْمجْرِمِینَ » (اعراف / 40) كسانی كه آیات ما را تكذیب كردند، و در برابر آن تكبر ورزیدند، (هرگز) درهای آسمان به رویشان گشوده نمیشود، و (هیچگاه) داخل بهشت نخواهند شد مگر اینكه شتر از سوراخ سوزن بگذرد این گونه، گنهكاران را جزا میدهیم.
انفاق با ریاكاری: « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذی كَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَیْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً لا یَقْدِرُونَ عَلی شَیْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْكافِرِینَ » (بقره / 264) ای كسانی كه ایمان آوردهاید بخششهای خود را با منت و آزار، باطل نسازید.همانند كسی كه مال خود را برای نشان دادن به مردم، انفاق میكند، و به خدا و روز رستاخیز، ایمان نمیآورد، (كار او) همچون قطعه سنگی است كه بر آن (قشر نازكی از)خاك باشد، (و بذرهایی در آن افشانده شود،) و رگبار باران به آن برسد، (و همه خاكها وبذرها را بشوید) و آن راصاف (و خالی از خاك و بذر) رها كند.آنها از كاری كه انجام دادهاند چیزی به دست نمیآورند، و خداوند، جمعیت كافران را هدایت نمیكند.
معارف غنی و نورانی قرآن از جهات مختلف قابل توجه بوده و معارف ارزشمند آن بهترین رهنما می باشد در همین معارف نورانی قرآن دعاهای فراوانی بیان شده که در اینجا به ذکر این ادعیه می پردازیم:
1 ـ ربّنا آتِنا فی الدُّنْیا حَسَنه وفی الآخِره حَسَنه وقِنا عذابَ النّار.(البقره: 201)
2 ـ ربّنا لا تؤاخِذنا إنْ نسینا أو أخْطأنا، ربّنا ولا تحْمِل علینا إصْراً كما حَمَلْتَهُ علی الّذین مِن قبْلنا، ربّنا ولا تُحَمّلنا ما لا طاقَهَ لنا به، واعفُ عنّا واغفِر لنا وارْحمنا أنت مولانا فانْصُرنا علی القوم الكافرین.(البقره: 286)
3 ـ ربّنا لا تُزِغْ قُلوبَنا بعد إذْ هَدَیْتنا وهبْ لنا من لدُنْكَ رحْمَه إنّكَ أنتَ الوهّاب.(آل عمران: 8)
4 ـ ربّنا إنّكََ جامِعُ النّاسِ لیومٍ لا ریْبَ فیه إنّ الله لا یُخْلِفُ المیعاد.(آل عمران: 9)
1. توكل: « وَ مَنْ یَتَوَكَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَیْءٍ قَدْراً » (طلاق / 3) وهر كس بر خدا توكل كند، كفایت امرش را میكند، خداوند فرمان خود را به انجام میرساند، و خدا برای هرچیزی اندازهای قرار داده است.
2. تقوا: « مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ » (طلاق / 2و3) هر كس تقوای الهی پیشه كند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم میكند و او از جایی كه گمان ندارد، روزی میدهد.
3. شكر نعمت، كفر نعمت: « لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ » (ابراهیم / 7) اگر شكرگزاری كنید، (نعمت خود را)بر شما خواهم افزود، و اگر ناسپاسی كنید، مجازاتم شدید است.
4. صبر: « وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ» (انفال / 46) وصبر و استقامت كنید كه خداوند با استقامت كنندگان است.
در قرآن مجید بعضی از جنگهای پیامبر ـ صلی الله علیه و اله و سلّم ـ را صریحاً نام برده است و بعضی را بدون ذكر نام بیان میكند كه از شأن نزولها و بیان مفسران میفهمیم كه مربوط به كدام یك از جنگهای پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و اله و سلّم ـ است.
الف: جنگهایی كه اسم آنها در قرآن آمده است:
1. جنگ بدر: «وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّهٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»[1] «خداوند شما را در جنگ بدر یاری كرد و بر دشمنان خطرناك پیروز ساخت در حالی كه شما نسبت به آنها ناتوان بودید. پس از خدا بترسید تا شكر نعمت او را بهجا آورده باشید.»
و در سوره انفال آیات 43، 44، 10، 9، 8،7 به جنگ بدر اشاه شده است.
2. جنگ احزاب: «یَحْسَبُونَ الْأَحْزابَ لَمْ یَذْهَبُوا وَ إِنْ یَأْتِ الْأَحْزابُ یَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بادُونَ فِی الْأَعْرابِ یَسْئَلُونَ عَنْ أَنْبائِكُمْ وَ لَوْ كانُوا فِیكُمْ ما قتَلُوا إِلاَّ قَلِیلاً»[2] «آنها گمان میكنند هنوز لشكر احزاب نرفتهاند و اگر برگردند (از ترس آنان) دوست دارند در میان اعراب بادیه نشین پراكنده (و پنهان) شوند و از اخبار شما جویا گردند و اگر در میان شما باشند جز اندكی پیكار نمیكنند.»
3. جنگ حنین: «لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِی مَواطِنَ كَثِیرَهٍ وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ»[3] «خدا شما را در جاهای زیادی یاری كرد و در روز حنین (نیز یاری كرد.).»
ب: جنگهایی كه بدون ذكر نام در قرآن به آنها اشاره شده است:
1. حمراء الاسد: سوره آل عمران، آیات 4 ـ 173.
2. جنگ بنی قریظه: سوره احزاب آیات 25 ـ 27.
3. جنگ بنی مصطلق: سوره حج، آیات 1 ـ 2.
4. جنگ خیبر: سوره فتح،آیه 20.
5. جنگ فتح المبین:سوره فتح، آیه 24.
6. جنگ تبوك: سوره توبه،آیه 117.
7. جنگ احد: سوره آل عمران، آیه 166.
8. جنگ ذات اسلال: سوره عادیات، آیه 1 ـ 5.
9. جنگ بنی نظیر:سوره حشر، آیات 1 ـ 7.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . سورهآل عمران،آیه123.
[2] . سوره احزاب، آیه 20.
[3] . سورهتوبه، آیه 25.
1. جبرئیل( روح الامین) (مأمور نزول وحی): لفظ جبرئیل سه بار در قرآن آمده است. در سوره بقره، آیه 97 ـ 98، و سوره تحریم: آیه 4.
2. ماروت (آموزگار سحر برای دفع فتنه سحر): یك بار در قرآن آمده است. (در سوره بقره، آیه 102.)
3. هاروت (آموزگار سحر برای رفع فتنه سحر): یك بار در قرآن آمده است. (در سوره بقره، آیه 102.)
4. میكال: یك بار در قرآن آمده است. (در سوره بقره، آیه 98.)
5. مالك (نگهبان جهنم): یك بار در قرآن آمده است. (در سوره زخرف، آیه 77.)
6. ملك الموت (مأمور قبض روح): یك بار در قرآن آمده است. (در سوره سجده، آیه 11.)
7 و 8 . عتید و رقیب: (مأموران ثبت اعمال خوب و بد): كه هر كدام یك بار در قرآن آمده اند. (در سوره ق، آیه 18.)
پیامبر اسلام(ص) در نزد خداوند دارای مقامی با عظمت است و بر دیگر پیامبران الهی برتری دارد.
اسم مبارك پیامبر ـ صلی الله علیه و اله و سلّم ـ در قرآن پنج بار آمده است كه یك بار با نام احمد ـ صلی الله علیه و اله و سلّم ـ و چهار بار با نام محمد ـ صلی الله علیه و اله و سلّم ـ آمده است كه در آیات زیر میباشند.
1. «وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ»[1] «و بشارت دهند به رسولی كه بعد از من میآید و نام او احمد است.
2. «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرسل»[2] «محمد فقط فرستاده خداست و پیش از او فرستادگان دیگری نیز بودند.
3. «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ »[3] «محمد پدر هیچ یك از مردان شما نیست ولی رسول خدا و ختم كننده و آخرین پیامبران است.»
4. « وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلی مُحَمَّدٍ»؛[4] و كساین كه ایمان آوردند و كارهای شایسته انجام دادند و به آنچه بر محمد نازل شده ایمان آوردند.
5. «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ»[5]محمد فرستاده خداست.
اما صفات پیامبر در قرآن:
1. اول المسلمین: سوره انعام، آیه 163.
2. اول المؤمنین: سوره شعراء، آیه 51.
3. اول العابدین: سوره زخرف، آیه 81.
4. برهان: سوره نساء، آیه 174.
5. بشیر: سوره سباء، آیه 28.
6. خاتم النبین: سوره احزاب، آیه 40.
7. داعیاً الی الله: سورهاحزاب، آیه 46.
8. رحمه للعالمین: سورهانبیاء، آیه 107.
9. رحیم: سوره توبه، آیه 128.
10. رسول: سوره آل عمران، آیه 144.
11. رسول الله: سوره فتح، آیه فتح.
12. رسول مبین: سوره زخرف، آیه 29.
13. رسول كریم: سوره حاقه، آیه 40.
14. رئوف: سوره توبه، آیه 128.
15. سراج منیر: سوره احزاب، 46.
16. شاهد: سوره احزاب، آیه 45.
17. شهید: سوره بقره، آیه 143.
18. صاحب: سوره نجم، آیه 2.
19. طه: سوره طه، آیه 20.
20. عبدالله: سوره اسراء، آیه 1.
21. مبشر: سوره اسراء، آیه 105.
22. مدثر: سوره مدثر، آیه 1.
23. مذّكر: سوره غاشیه، آیه 21.
24. مزمل: سوره مزمل، آیه 1.
25. منذر: سوره رعد،آیه 7.
26. ناصح امین: سوره اعراف، آیه 68.
27. النبی: سوره انفال، آیه 43.
28. النبی الامی: سوره اعراف، آیه 158.
29. نذیر: سوره هود، آیه 12.
30. نذیر مبین: سوره عنكبوت، آیه 50.
31. ولی: سوره مائده، آیه 55.
32. یس (یاسین): سوره یس، آیه1.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . سوره صف، آیه 6.
[2] . سوره آل عمران، آیه 144.
[3] . سوره احزاب، آیه 40.
[4] . سوره محمد، آیه 2.
[5] . سوره فتح، آیه 29.
1. نماز: « وَ أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّكاهَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِینَ » (بقره / 43) و نماز را بپا دارید، و زكات را بپردازید، و همراه ركوع كنندگان ركوع كنید(و نماز را با جماعت بگذارید).
ـ « فَأَقِیمُوا الصَّلاهَ إِنَّ الصَّلاهَ كانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ كِتاباً مَوْقُوتاً » (نساء / 103) پس نماز را (به طور معمول) انجام دهید، زیرا نماز، وظیفه ثابت و معینی برای مؤمنان است.
ـ « إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ » (عنكبوت / 45) همانا ، نماز (انسان را) از زشتیها و گناه باز میدارد.
2. روزه: « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَیْكُمُ الصِّیامُ كَما كُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِكُمْ » (بقره / 183) ای افرادی كه ایمان آورهاید روزه بر شما نوشته شده، همان گونه كه بر كسانی كه قبل از شما بودند، نوشته شد.
3. خمس: « وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساكِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ » (انفال / 41) بدانید هر گونه غنیمتی به دست آورید، خمس آن برای خدا، و برای پیامبر، و برای ذیالقبی و یتیمان و مسكینان و واماندگان در راه است.
4. زكات: « وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ زَكاهٍ تُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ » (روم / 39) و آنچه را به عنوان زكات میپردازیدو تنها رضای خدا را میطلبید (مایه بركت است، و) كسانی كه چنین میكنند دارای پاداش مضاعفند.
5. جهاد: « كُتِبَ عَلَیْكُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ » (بقره / 216) جهاد در راه خدا، بر شما مقرر شد، در حالی كه برایتان ناخوشایند است.
ـ « وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَكُونَ فِتْنَهٌ » (بقره / 193) و با آنها پیكار كنید تا فتنه باقی نماند.
6. حج: « وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً » (ال عمران / 97) و برای خدا، حج آن خانه بر كسانی كه قدرت رفتن به آن را داشته باشند واجب است.
ـ « إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَهَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما » (بقره / 158) صفا و مروه از شعایر (و نشانههای) خداست، پس كسانی كه حج خانه را به جای میآورند یا عمره میگزاند، اگر بر آن دو كوه طواف كنند مرتكب گناهی نشدهاند.
7. امربه معروف و نهی از منكر: « كُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ » (ال عمران / 110) شما بهترین امتی هستید كه برای مردم پدیدار شدهاید.به كار پسندیده فرمان میدهید، و از كار ناپسند باز میدارید.
ـ « وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ » (لقمان / 17) امر به معروف و نهی از منكر كن.
8. تولی و تبری: « لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ » (ال عمران / 28) افراد باایمان نباید به جای مؤمنان، كافران را دوست و سرپرست خود انتخاب كنند.
ـ « أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ » (شوری / 9) آیا به جای او دوستانی برای خود گرفتهاند؟خداست كه دوست راستین است.
ـ « لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ » (مجادله / 22)
هیچ قومی را كه ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمییابی كه با دشمنان خدا و رسولش دوستی كنند.
ـ « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِیاءَ » (ممتحنه / 1)
ای كسانی كه ایمان آوردهاید دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید.
ـ « لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ » (ممتحنه / 13)
با قومی كه خداوند آنان را مورد غضب قرار داده دوستی نكنید.
خداوند برای هدایت و راهنمایی انسانها، پیامبران را فرستاده است كه تعداد آنها زیاد میباشد. از میان این پیامبران تعداد 26 پیامبر نام آنها در قرآن ذكر شده است.
1. آدم: 25 بار.
2. ادریس: 2 بار.
3. نوح: 43 بار.
4. هود: 7 بار.
5. صالح: 9 بار.
6. لوط: 27 بار.
7. ابراهیم: 68 بار.
8. اسماعیل 12 بار.
9. اسحاق: 17 بار.
10. یوسف: 27 بار.
11. ایوب: 4 بار.
12. یونس: 4 بار.
13. شعیب: 11 بار.
14. موسی: 136 بار.
15. هارون:20 بار.
16. داود: 16 بار.
17. سلیمان: 17 بار.
18. الیاس: 2 بار.
19. الیسع: 2 بار.
20. دولكفل: 2 بار.
21. عزیر:1 بار.
22. زكریا: 7 بار.
23. یحیی: 5 بار.
24. عیسی: 33 بار.
25. یعقوب: 16 بار.
26. محمد ـ صلی الله علیه و اله و سلّم ـ : 5 بار.
از بین پیامبران حضرت موسی بیشتر از همه اسمش در قرآن آمده است و عزیز كمتر از همه در قرآن اسمش آمده است.
از بین پیامبران 5 نفر از آنها از پیامبران اولوالعزم هستند، كه عبارتند از: 1. نوح، 2. ابراهیم، 3. موسی، 4. عیسی، 5. محمد ـ صلی الله علیه و اله و سلّم ـ .
معجزات پیامبران
پیامبران برای اثبات ادعای خود كه از طرف خداوند آمدهاند و پیامبر الهی هستند، معجزاتی داشتهاند و ممعمولاً معجزات پیامبران هماهنگ با علومی بوده است كه در آن زمان پیشرفت داشته است.
1. عیسی: معجزات حضرت عیسی در قرآن عبارتند از:
الف: ساختن و خلق كردن پرنده از گِل. «أَنِّی أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّینِ كَهَیْئَهِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَكُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللَّهِ »[1]؛ من از گل چیزی به شكل پرنده میسازم سپس در آن میدمم و به فرمان خدا پرندهای میگردد.
ب: شفا دادن بیماریهای لاعلاج: «وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ»[2]و به اذن خدا كور مادرزاد و مبتلایان به برص (پیسی) را شفا میبخشم.
ج: زنده كردن مردگان: « وَ أُحْیِ الْمَوْتی بِإِذْنِ اللَّهِ»[3] و مردگان را به اذن خدا زنده میكنم.
د: خبر دادن از خوردنیهایی كه در خانه ذخیره كردهاند:«وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِكُمْ»[4] و از آنچه كه میخورید و در خانههای خود ذخیره میكنید، به شما خبر میدهم.
هـ : سخن گفتن در گهواره : «فَأَشارَتْ إِلَیْهِ قالُوا كَیْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا»[5] ( مریم ) به او اشاره كرد گفتند : چگونه با كودكی كه در گهواره است سخن بگوییم ؟
2. موسی : معجزات حضرت موسی عبارتند از :
الف: ید بیضا، : «وَ أَدْخِلْ یَدَكَ فِی جَیْبِكَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ»[6] و دستت را در گریبان داخل كن ، هنگامی كه خارج می شود سفید و درخشنده است .
ب: اژدها شدن عصا: «فَأَلْقی عَصاهُ فَإِذا هِیَ ثُعْبانٌ مُبِینٌ»[7] (موسی) عصای خود را افكند ناگهان اژدهایی آشكار شد.
ج: شكافتن دریا توسط عصا : «فَأَوْحَیْنا إِلی مُوسی أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ»[8] به موسی وحی كردیم عصایت را به دریا بزن ودریا هم شكافته شد.
2. پیامبر اسلام (ص) معجزات پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و اله و سلّم ـ در قرآن عبارتند از:
الف. قرآن: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلی أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ»[9] بگو اگر انسانها و پریان اتفاق كنند كه همانند این قرآن را بیاورند، همانند آن را نخواهند آورند.
ب. معراج: «سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی»[10] پاك و منزه است خدایی كه بندهاش را دریك شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصی برد.
ج. شق القمر:«وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ»[11] و ماه از هم شكافت.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . سوره آل عمران، آیه 49.
[2] . سوره آل عمران، آیه 49.
[3] . سوره آل عمران، آیه 49.
[4] . سوره آل عمران، آیه 49.
[5] . سوره مریم، آیه 29.
[6] . سوره نمل، آیه 12.
[7] . سوره اعراف، آیه 107.
[8] . سوره شعراء، آیه 63.
[9] . سوره اسراء، آیه 88.
[10] . سوره اسراء، آیه 1.
[11] . سوره قمر، آیه 1.
1. توحید: « قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ » (اخلاص / 1) بگو:خداوند، یكتا و یگانه است.
ـ « اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ » (نساء / 87) خداوند كسی است كه هیچ معبودی جز او نیست.
ـ « وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَیْئاً » (نساء / 36) وخدا را بپرستید، و چیزی را با او شریك مگردانید.
ـ « إِنَّ إِلهَكُمْ لَواحِدٌ » (صافات / 4) قطعاٌ معبود شما یگانه است.
2. نبوت: « وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهِیمَ وَ جَعَلْنا فِی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّهَ وَ الْكِتابَ » (حدید / 26) ما نوح و ابراهیم را فرستادیم، و در دودمان آن دو نبوت و كتاب قرار دادیم.
ـ « وَ لِكُلِّ أُمَّهٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ» (یونس / 47) و برای هر امتی، رسولی است، هنگامی كه رسولشان به سوی آنان بیاید به عدالت در میان آنها داوری میشود، و ستم به آنها نخواهد شد.
- «ثُمَّ قَفَّیْنا عَلی آثارِهِمْ بِرُسُلِنا » (حدید / 27) سپس در پی آنان رسولان دیگر خود را فرستادیم.
3. معاد: « وَ لَهُ الْمُلْكُ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ » (انعام / 73) و در آن روز كه در«صور» دمیده میشود، حكومت مخصوص اوست.
- «قُلِ اللَّهُ یُحْیِیكُمْ ثُمَّ یُمِیتُكُمْ ثُمَّ یَجْمَعُكُمْ إِلی یَوْمِ الْقِیامَهِ لا رَیْبَ فِیهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ» (جاثیه / 26) بگو:خداوند شما را زنده میكند، سپس میمیراند، بار دیگر در روز قیامت كه در آن تردیدی نیست گردآوری میكند، ولی بیشتر مردم نمیدانند.
- «إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ » (ال عمران / 185) شما پاداش خود را به طور كامل در روز قیامت خواهید گرفت.
4. عدل: « وَ ما كُنَّا ظالِمِینَ » (شعراء / 209) و ما هرگز ستمكارنبودیم.
ـ « وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیراً » (نساء / 124) و كمترین ستمی به آنها نخواهد شد.
ـ « وَ ما كُنَّا مُهْلِكِی الْقُری إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ » (قصص / 59) و ما هرگز آبادیها و شهرها را هلاك نكردیم مگر آنكه اهلش ظالم بودند.
ـ « فَما كانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ » (روم / 9) خداوند هرگز به آنان ستم نكرد، آنها به خودشان ستم میكردند.
5. امامت: « الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ دِینِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِیناً » (مائده / 3) امروز كافران از (زوال) آئین شما، مأیوس شدند، بنابراین ، از آنها نترسید و از(مخالفت)من بترسید، امروز، دین شما را كامل كردم، و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین(جاودان)شما پذیرفتم.
ـ « أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ » (نساء / 59) اطاعت كنید خدا را و اطاعت كنید پیامبر خدا و اولوالامر(اوصیای پیامبر)را.
قرآن از چندین جهت معجزه است كه به بعضی از آنها اشاره میشود:
1. فصاحت و بلاغت: فصاحت و بلاغت قرآن چنان است كه علی ـ علیه السلام ـ میفرماید: «كثرت تكرار و شنیدن پی در پی هرگز آن را كهنه نمیكند.»[1] قرآن در زمانی نازل شده كه سخنوری در میان اعراب رواج بسیار داشت و مردم برای نظم و نثر و فصاحت و بلاغت ارزش و اهمیت بسیار قائل بودند، پیامبر قرآن را به عنوان معجزهای از طرف خداوند در قالب فصیحترین و بلیغترین كلمات عرضه داشت. در اینجا فقط به یك نمونه اشاره میكنیم.
قرآن در مورد قصاص و حكمت آن میفرماید: «وَ لَكُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاهٌ» و اعراب برای این هدف این جمله را به كار میبردند: القتل انفی للقتل (كشتن مؤثرترین عامل است برای از بین بردن كشتار.)
برتری آیه در فصاحت و بلاغت بر این جمله اعراب از چندین جهت است از جمله:
1. آیه كلماتش كمتر است
2. در آیه مراد خویش به صورت جامعتر وكاملتر بیان نموده است. زیرا قصاص قتل را شامل میشود و هم زخم و قطع عضو را، در حالیكه در جمله اعراب این خصوصیت نیست.
3. در جمله مشهور اعراب تكرار وجود دارد و در آیه تكرار وجود ندارد.
4. آیه مبتنی بر اثبات است و جمله مشهور اعراب مبتنی بر نفی است و اثبات به نفی برتری دارد.
2. اعجاز قرآن از نظر معارف الهی: در معارف قرآن هیچ مبالغهای وجود ندراد و همه مطابق با عقل و فطرت بشر است.
3. عدم تضاد و اختلاف در آیات قرآن: «وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً كَثِیراً»[2] «اگر از سوی غیرخدا بود اختلاف فراوانی در آن مییافتند.»
4. علوم روز و اكتشافات علمی: ما در اینجا به چند مورد اشاره میكنیم:
الف: حركت زمین: آیات متعددی در قرآن كریم با تعابیر : فراشاً[3]، مهداً[4]، قراراً[5]، مهاراً[6]، به حركت آرام و منظم زمین اشاره دارد.
ب: جاذبه عمومی در علم هستی: «اللَّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها»[7] «خدا همان كسی است كه آسمانها را بدون ستونهایی كه ببینید برافراشت» دانشمندان از این آیه جاذبه عمومی را در فضاء استفاده میكنند.
ج: كروی بودن زمین: ازآیه «مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا»[8] و آیه «رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ»[9] كروی بودن زمین استفاده میشود.
د: زوجیت درگیاهان: «وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا فِیها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِیمٍ»[10] «و از آسمان آبی نازل كردیم و به وسیله آن در روی زمین انواع گوناگونی از جفتهای گیاهان پر ارزش رویاندیم.»
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . نهج البلاغه خطبه 156.
[2] .سوره نساء، آیه 82.
[3] . سوره بقره، آیه 22.
[4] . سوره طه، آیه 53.
[5] . سوره نمل، آیه 6.
[6] . سورهنباء،آیه 6.
[7] سوره رعد، آیه 2.
[8] . سوره اعراف، آیه 151.
[9] . سوره الرحمن، آیه 17.
[10] . سوره لقمان، آیه 10.
خدای سبحان در كتاب خود بارها برای اثبات اعجاز قرآن كریم و نبوت فرستاده خویش همگان را به همانند آوری قرآن دعوت نموده است.
تعریف تحدی: تحدی به معنای مبارز طلبی و دعوت نمودن منكران نبوت برای آوردن مثلی برای معجزه. تحدی اختصاص به اعجاز قرآن كریم ندارد بلكه معجزات پیامبران نیز همواره همراه تحدی بوده است و آن رسولان الهی همیشه به مردم زمان خود میگفتند كه هركس در حقانیت این معجزه تردید دارد اگر میتواند شبیه آن را بیاورد.
اقسام تحدی:
1. تحدی به مجموعه قرآن: در بعضی از آیات خداوند كسانی را كه منكر آن هستند كه قرآن از ناحیه خداوند است به تحدی دعوت كرده است كه اگر میتوانید مثل این قرآن بیاورید.
«قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلی أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً»[1] «اگر همه انسانها و همه جنیان جمع گردند تا مثل این قرآن بیاورند اگرچه همگی یار و یاور یكدیگر باشند نخواهند توانست.
در این آیه خداوند تمام موجودات خلقت را عاجز از آوردن مثل قرآن میداند، علاوه بر این كه این آیه اخبار غیبی داده كه در آینده هم نمیتواند مثل قرآن بیاورند و تاریخ هم این را ثابت كرده زیرا تاكنون كه قرنها از زمان تحدی گذشته است هیچ كس نتوانسته مثل قرآن بیاورد.
2. تحدی به ده سوره قرآن: در بعضی از آیات كافران به مبارزه طلبیده كه اگر میتوانید ده سوره مثل قرآن بیاورید. «أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ»[2] «كافران میگویند كه این كتاب وحی خدا نیست و افترائی است كه مدعی پیامبری بر خدا بسته است ای پیامبر بگو پس اگر راست میگویید و این قرآن افترای بشری است شما نیز ده سوره مانند آن بیاورید و برای این كار میتوانید هركس را به جز خدا به یاری دعوت كنید.»
3.تحدی به یك سوره قرآن: «أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ»[3] «آیا كافران میگویند (قرآن را محمد بافته است) بگو اگر راست میگوئید شما خود از هركس نیز میتوانید كمك بطلبید و یك سوره مانند قرآن بیاورید. در این آیه منكران را به تحدی به یك سوره دعوت كرده است كه شامل كوچكترین سوره قرآن هم میشود.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . سوره اسراء، آیه 88.
[2] . سوره هود، آیه 13.
[3] . سوره یونس، آیه 38.
از آیات و روایات استفاده میشود كه قرآن دو نزول داشته است:
1. نزول دفعی.
2. نزول تدریجی كه آیات در طول 23 سال نازل شدهاند.
درباره نزول دفعی كه كجا و چگونه نازل شده است اختلاف نظر بین علماء وجود دارد .
نظریه اول: قرآن به صورت یكپارچه در شب قدر به آسمان دنیا نازل شده و سپس به تدریج در مدت 23 سال نازل گشته است.
نظریه دوم: قرآن در شب بیستم یا بیست سوم و یا بیست و پنجم از هر ماه رمضان به آسمان دنیا نازل شده است بهطوری كه در هر شب قدر خداوند مقدار آیاتی را كه نزول آنرا در طول سال مقدر فرموده بوده نازل میكرده است و بعد همین آیات به تدریج در طول سال نازل میشده است.
نظریه سوم: مراد از نزول قرآن در ماه رمضان، ابتدای نزول آن بوده كه به تدریج پس از آن به صورت متفرق آیات فوق نازل شده است.
آیه «كِتابٌ أُحْكِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِیمٍ خَبِیرٍ»[1] «كتابی است كه آیات آن استحكام یافته سپس از جانب حكیمی آگاه به روشنی بیان شده است» دلالت بر نزول دفعی قرآن دارد.
نزول تدریجی: از نظر تاریخی، بدیهی و قطعی است كه آیات قرآن در زمینهها و مناسبتهای مختلف نازل شده است. «وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِنَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلی مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلاً»[2] «قرآنی بخش بخش نازل كردیم تا آن را به آرامی بر مردم بخوانی و آن را به تدریج نازل كردیم.»
پس بنابراین در نزول تدریجی به اقتضای مسائل روزمره اقتصادی و اجتماعی و یا حوادثی كه رخ داده است حكم هرحادثهای در نزول تدریجی قرآن بیان میگردید.
سر نزول دفعی: هدف از نزول دفعی قرآن آن بوده است كه معارف الهی و اسرار قرآن بر پیامبر ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ نازل شود تا این كه روح پیامبر سرشار از نور معرفت قرآنی شود و به این وسیله پیامبر مجهز میشود برای رسالتی كه خداوند او را برای حمل آن آماده ساخته است.
سرّ نزول تدریجی: برای این هدف حكمتهای متعدد است از جمله:
1. دلگرمی پیامبر: نزول آیات به صورت تدریجی در مواقع مختلف بحرانی، جنگها، تنگناها و غیر آن بوده است. نزول قرآن در آن مواقع باعث دلگرمی و پشتوانهای برای پیامبر بوده است و قلب پیامبر را قوت میبخشد. لذا در اعتراض كافران كه میگفتند: «لولا نزل علیه القرآن جمله واحده» خدا فرمود: «كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ»[3] اینگونه (ما آن را به تدریج نازل كردیم) تا قلب را استوار گردانیم. التبه این نوع نزول با این هدف برای مسلمانان به طریق اولی وجود داشته است و باعث آرام بخشی مسلمانان بوده است.
2. شیوهای مناسب برای تعلیم و تعلم: چون قوانین قرآن برای عمل است اگر بصورت تدریج به مردم آموخته شود دارای ثبات و دوام بیشترخواهد بود. خداوند هم میفرماید: «وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِنَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلی مكْثٍ»[4] «و قرآن را بخش بخش نازل كردیم تا آن را بر آرامی به مردم بخوانی.»
3. تحریف ناپذیری: نزول تدریجی باعث شد كه اصحاب رسول الله ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ آیات قرآن را حفظ كنند، فصاحت و بلاغت به اضافه اهتمام مسلمانان به قرآن و حفظ آن باعث صیانت و حفاظت آن شد.
4. ارتباط آیات با حوادث: چون در مدت زمان 23 سال حوادث مختلفی روی داده است لذا به مناسبت آن اتفاقات آیات مناسب با آن اتفاق نازل شده است.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . سورههود،آیه 1.
[2] . سوره اسراء، آیه 106.
[3] . سوره فرقان، آیه 32.
[4] . سوره اسراء، آیه 106.
2. قرآن اسمی مشتق و غیر مهموز است و مشتق از قرن الشیئ بالشیئ است یعنی چیزی را به چیزی ضمیمه كردن چون سورهها و آیات و حروف به یكدیگر مقرون هستند.
3. قرآن اسم مشتق از قرائن (جمع قرینه) است. چون آیات قرآن همانند یكدیگرند و بعضی بعض دیگر را تأیید میكنند و هر آیه قرینه آیات دیگر است.
4. قرآن مشتق و مهموز است و از قَرْء است كه به معنای جمع است. چون همه ثمرات كتب آسمانی را در خود جمع كردهاست.
5. اسم مشتق و مهموز است از ماده قرأ (به معنای تلاوت) است كه این مصدر به معنای مفعول (مقروء) است یعنی خوانده شده و یا خواندنی.
از این اقوال قول پنجم قویتر به نظر میرسد. زیرا قرأت همان تلاوت آیات الهی است. علاوه بر اینكه امر اقرأ در آغاز وحی به پیامبر این نظریه را تقویت میكند زیرا به معنای (بخوان) است.
اسامی قرآن
برای قرآن در بین مفسران و قرآن پژوهان در رابطه با اسامی قرآن اختلاف نظر وجود دارد. بعضی برای قرآن 43 اسم و بعضی 55 اسم و بعضی 80 اسم و بعضی 90 اسم هم گفته اند.
از میان عناوین قرآن آنچه مسلم است چهار عنوان به صورت اسم در قرآن بهكار رفته است:
1. قرآن: این اسم حدود 68 بار بهكار رفته است.
2. كتاب: حدود صد بار بهكار رفته است.
3. ذكر: 20 بار بهكار رفته است.
4. فرقان: هفت بار بهكار رفته است.
بعضی از علوم هستند كه برای بعضی دیگر از علوم جنبه مقدمهای دارند به این معنی كه برای فهم آن یا علم دیگر باید این مقدمه را طی كرد تا بتوان آن علم را طی كرد، از جمله علوم مقدمی علوم قرآن است كه برای درك و فهم قرآن مجید آموختن آن ضروری و لازم است.
پس بنابراین علوم قرآن عبارت است از مجموعه علومی كه برای فهمیدن و شناخت هرچه بیشتر و دقیق تر قرآن ،آموختن آن لازم است. لذا برای هر مفسر و محقق قرآنی شناخت این علوم لازم است، ما دربحثهای آینده به بعضی از علوم قرآن اشاره میكنیم.
برخی از این علوم قرآن عبارتند از:تاریخ قرآن، وحی و نزول قرآن، اعجاز قرآن، محکم و متشابه،عدم تحریف قرآن، تدوین قرآن، نص قرآن، ، اسامی و اوصاف قرآن، آیات و سورهها، فهم و تفسیر قرآن، قرائات، ترجمه قرآن، تلاوت قرآن و ... .
2. نخستين كسي كه قرآن را اعراب گذاري كرد چه كسي بود؟
3. چاپ قرآن براي نخستين بار در ايران در چه سالي انجام شد؟
4. «زينت قرآن» چيست؟
5. اولين گردآورندة قرآن چه كسي بود؟
2. واژه «صلوة» (نماز ـ دعا) چند بار در قرآن ذكر شده است؟
3. كلمة «آخرت» چند بار در قرآن آمده است؟
4. كلمه «دنيا» چند مرتبه در قرآن مجيد ذكر شده است؟
5. واژه «يوم» (روز) چند بار در قرآن بيان شده است؟
2. اولين آيهاي كه در «حرمت شراب» نازل شد در كدام سوره است؟
3. اولين آية قرآن كه حضرت مهدي ـ عج ـ هنگام ظهورشان تلاوت ميفرمايند كدام آيه است؟
4. اولين سورهاي كه نازل شد كدام سوره است؟
5. اولين دعايي كه در قرآن آمده در كدام سوره است؟
6. اولين آيه سجدهدار در كدام سوره قرار دارد؟
7. اولين آيهاي كه از «بهشت» ياد ميكند كدام است؟
8. اولين آيهاي كه از «جهنم» ياد ميكند كدام است؟
9. اولين سوره قرآن چه نام دارد؟
10. اولين آيهاي كه درباره «مسجد» سخن گفته است در كدام سوره قرار دارد؟
1. كدام آيه است كه دريك سوره 31 مرتبه تكرار شده است؟
2. «آية الكرسي» دركدام سورة قرآن قرار دارد؟
3. آيه معروف «وَ إِنْ يَكادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لََمجْنُونٌ...» در كدام سورة قرآن قرار دارد؟
4. دو آيه درقرآن كريم است كه تمام بيست و هشت حرف قرآن در آن آيات آمده است آن دو آيه در كدام سوره قرار دارند؟
5. در آية الكرسي كلمه «الله» چند بار تكرار شده است؟
6. آيه مشهور «انا لله و انا اليه راجعون» در كدام سوره قرار دارد؟
7. در كدام آيه قرآن مدت روز قيامت بيان شده است؟
8. آيهاي كه ملاك سنجش انسانها است در كدام سوره قرار دارد؟
9. كدام آيه است كه از هر دو طرف به همان صورت خوانده ميشود؟
10. آيه معروف «بَقِيَّهُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» در كدام سوره قرار دارد؟
1. چند سوره با «الحمدلله» شروع مي شود؟
2. كدام سوره به «مادر قرآن» معروف است؟
3. كدام سوره قرآن تعداد كلماتش برابر با تعداد سورههاي قرآن است؟
4. نام چه تعداد از سورههاي قرآن يك حرفي است؟
5. سورهاي كه همنام يكي از «فروع دين» است چه نام دارد؟
6. چند سوره با «اِنّا» شروع ميشود؟
7. كدام سوره به سوره « امام حسين ـ عليه السلام ـ » معروف است؟
8. سورهاي كه تعداد آياتش برابر با تعداد « چهارده معصوم ـ عليه السلام ـ » ميباشد چه نام دارد؟
9. كدام سوره «همنام يكي از شهرهاي ايران» است؟
10. سورههايي كه به «مسبّحات» مشهور هستند كدامند؟
1. «بزرگترين سورة» قرآن چه نام دارد؟
2. «بهترين نوشيدني» كه در قرآن به آن اشاره شده است چيست؟
3. «كوچكترين سورة» قرآن چه نام دارد؟
4. «مهمترين آية» قرآن چه نام دارد؟
5. «بزرگترين آية» قرآن در كدام سوره قرار دارد؟
6. «عظيمترين آيات» قرآن كريم كدامند؟
7. «كوچكترين كلمة» قرآن كدام است و در چه سورهاي قرار دارد؟
8. «بهترين خوردني» كه در قرآن ذكر شده است چه نام دارد؟
9. «عدالت آميزترين» آيه قرآن كدام است؟
10. «ترسآور ترين آية» قرآن كدام است؟
11. «منفورترين امر حلال» نزد خداوند كه در قرآن نيز به آن اشاره شده است چيست؟
12. «كوچكترين آية» قرآن كدام آيه است؟
13. «اميد بخشترين آية» قرآن كدام آيه است؟
14. «بزرگترين عدد» در كدام سوره است؟
15. «بزرگترين كلمة» قرآن در كدام سوره است؟
16. بيشترين حرفي» كه در قرآن به كار رفته چه حرفي است؟
17. «كمترين حرفي» كه در قرآن به كار رفته چه حرفي است؟
18. «بهترين شب» كه در قرآن به آن اشاره شده چه شبي است؟
19. «بهترين ماه» در قرآن كدام است؟
20. «بزرگترين حيوان» كه نامش در قرآن ذكر شده چه نام دارد؟
21. «كوچكترين حيوان» كه در قرآن به آن اشاره شده چه نام دارد؟
22. «بزرگترين كلمة» قرآن چند حرف دارد؟
23. «كوچكترين كلمة» قرآن چند حرف دارد؟
24. «بزرگترين سورة» قرآن داراي چند حرف است؟
25. «كوچكترين سورة» قرآن داراي چند حرف است؟
26. «بهترين سورة» قرآن چه نام دارد؟
27. «بيشترين سورههاي مكي» قرآن در كدام جزء قرار دارد؟
پاسخها:
1. بزرگترين سوره قرآن سوره «بقره» است.
2. بهترين نوشيدني كه در قرآن به آن اشاره شده است «شير» ميباشد.
3. كوچكترين سوره قرآن «كوثر» ميباشد.
4. مهمترين آيه «آية الكرسي» است.
5. «آيه 282 سوره بقره» بزرگترين آيه قرآن است.
6. عظيمترين آيات «آيه الکرسي» و «بسم الله الرحمن الرحيم» ميباشد.
7. كوچكترين كلمه قرآن «باء» در بسم الله ميباشد.
8. بهترين خوردني كه در قرآن ذكر شده است «عسل» است.
9. عدالتآميز ترين آيه قرآن «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبي وَ يَنْهي عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» ميباشد.
10. ترسآور ترين آيه قرآن «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» ميباشد.
11. منفورترين كار حلال نزد خداوند «طلاق» است.
12. كوچكترين آيه قرآن «مدها متان» در سوره الرحمن قرار دارد.
13. اميدبخش ترين آيه قرآن «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلي أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ» است.
14. بزرگترين عدد در سوره «صافات، آيه 147» آمده است كه «صدهزار» ميباشد.
15. بزرگترين كلمه قرآن «فاستقينا كموه» است كه در آيه 22 سوره حجر آمده است.
16. بيشترين حرفي كه در قرآن كريم به كار رفته است حرف «الف» ميباشد.
17. كمترين حرف نيز حرف «ظاء» ميباشد.
18. بهترين شب در قرآن «شب قدر» است.
19. بهترين ماه در قرآن «ماه رمضان» است.
20. بزرگترين حيوان «فيل» است.
21. كوچكترين حيوان «شپش» است.
22. بزرگترين كلمة قرآن «11 حرف» دارد فاسقيناكموه.
23. كوچكترين كلمه قرآن «1 حرفي» است باء.
24. بزرگترين سوره قرآن داراي «25500» حرف است.
25. كوچكترين سوره قرآن داراي «42» حرف است.
26. بهترين سوره قرآن «يس» است.
27. بيشترين سورههاي مكي در «جزء 30» قرآن قرار دارد و تنها «3 سوره مدني» در اين جزء وجود دارد.
1. قرآن داراي چند «سوره» است؟
2. قرآن چند «آيه» دارد؟
3. چه تعداد «نقطه» در قرآن به كار برده شده است؟
4. قرآن چند «فتحه» دارد؟
5. قرآن به چند «ركوع» تقسيم شده است؟
6. قرآن چند بسم الله الله الرحمن الرحيم» دارد؟
7. چه تعداد «محل وقف» در قرآن وجود دارد؟
8. قرآن داراي چند «حزب» است؟
9. چند «كسره» در قرآن به كار رفته است؟
10. چه تعداد «تشديد» در قرآن وجود دارد؟
11. قرآن كريم داراي چند «حرف» است؟
12. قرآن چند «ضمه» دارد؟
13. چند «مدْ» در قرآن به كار رفته است؟
14. قرآن داراي چند «جزء» است؟
15. قرآن چند «بسم الله» دارد؟
16. قرآن داراي چند كلمه است؟
17. قرآن چند «همزه» دارد؟
18. قرآن با چند «بسم الله الرحمن الرحيم» شروع ميشود؟
19. نام «قرآن» چند بار در قرآن آمده است؟
پاسخها:
1. قرآن داراي «114» سوره است.
2. قرآن داراي «6236» آيه است.
3. تعداد «1015030» نقطه در قرآن به كار رفته است.
4. قرآن كريم داراي «93243» فتحه است.
5. قرآن به «1000» ركوع تقسيم شده است.
6. قرآن «114» بسم الله الرحمن الرحيم دارد.
7. تعداد «5098» محل وقف در قرآن وجود دارد.
8. قرآن داراي «120» حزب ميباشد.
9. «39586» عدد کسره در قرآن به كار برده شده است.
10. «19253» عدد تشديد در قرآن به كار برده شده است.
11. قرآن كريم داراي «323671» حرف است.
12. قرآن داراي «4808» عدد ضمّه است.
13. «1771» عدد مدْ در قرآن به كار رفته است.
14. قرآن «30» جزء دارد.
15. قرآن «115» بسم الله دارد.
16. قرآن داراي «77701» كلمه است.
17. «3272» عدد همزه در قرآن بكار رفته است.
18. قرآن با «يك» بسم الله الرحمن الرحيم آغاز ميشود.
20. «70» بار نام «قرآن» در قرآن آمده است.
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: شنیدم گروهی كممایه شخصی را بسیار تعظیم كرده، فضایل و كمالاتی را برای او بر میشمرند. دوست داشتم او را از نزدیك ـ به نحوی كه مرا نشناسد ـ ببینم تا ارزشش را بفهمم.
روزی او را در اجتماع انبوهی دیدم كه مردمان نادان بیدانش دور او را گرفته بودند. من به صورت ناشناس، كناری ایستادم و به او به آن مردم نگاه میكردم و او میكوشید تا خود را از جمع بدر آورد! عاقبت خود را خلاص كرد و من برای انجام خواسته خود او را تعقیب كردم.
وی در دكّان نانوایی توقفی كرد و نانوا را غافلگیر نموده، دو قرص نان برگرفت و رفت. من از او در شگفت شدم ولی گفتم شاید با نانوا حسابی دارد. آنگاه رفت تا به دكان بقالی رسید. آنجا نیز دو انار دزدید و سخت مواظب بود كه بقال نبیند. باز از این منظره تعجب كردم ولی با خود گفتم شاید با بقال معامله و حسابی دارد و اصلاً چه حاجتی به دزدی دارد آن هم دزدی دو دانه انار! همچنان او را رها نكردم تا به خرابهای رسید كه بیماری در آنجا افتاده بود. دو قرص نان و دو انار را نزد وی گذاشت و از آنجا گذشت.
او از جلو و من از پی رفتیم تا از دروازه شهر گذشتیم. به بیرون شهر كه رسیدیم وی را صدا زدم و به او گفتم: مدتی بود نام تو را شنیده و مشتاق دیدار تو بودم و امروز به ملاقات تو رسیدم ولی كارهایی از تو مشاهده كردم كه فكر مرا مشغول و نگران ساخته و اینك از آن امور از تو پرسش میكنم تا این نگرانی رفع بشود. من تو را دیدم كه از نانوایی دو قرص نان دزدیدی. سپس به انار فروشی گذشتی و دو انار هم از او ربودی!
پاسخ داد قبل از هر چیز بگو ببینم كیستی؟ گفتم: مردی از فرزندان آدم و از امت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ .
گفت: از كدام خانوادهای؟ گفتم: از اهل بیت رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ .
گفت: اهل كدام شهری؟ گفتم: مدینه پیامبر. گفت: نكند تو جعفر بن محمد هستی؟ گفتم: همانم. گفت: چه فایده! نواده پیامبری كه از دین بیخبر است و علم جدّ و پدرت را ترك كردهای، زیرا كاری كه در خور مدح است و كننده آن شایسته تمجید و ستایش است جا نداشت كه مورد انكار و ناسپاسی قرار بگیرد.
گفتم: جهل من از كجا واضح شد و بیخبری من از دین كجاست؟
گفت: همین كه خدا در قرآن میفرماید:
«مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَهِ فَلا یُجْزى إِلاَّ مِثْلَها»[1]
«كسی كه كار نیكی انجام دهد ده ثواب دارد و كسی كه كار بدی انجام بدهد زیاده از همان یك گناه بر او نیست.»
من با دزدی كردن دو قرص نان دو گناه كردم، چنانكه با ربودن دو انار دو گناه دیگر انجام دادم. پس روی هم چهار گناه كردم ولی خود از آنها نخوردم بلكه دو انار و دو قرص نان را صدقه دادم و هر یك به مقتضای آیه قرآن ده حسنه دارد كه میشود چهل ثواب. بنابراین از یك سو چهار گناه و امّا از دیگر سو چهل حسنه به جا آوردم و چهار حسنه، مقابل چهار گناه خارج شود. در نتیجه سی و شش حسنه برای من باقی میماند.
من در جوابش گفتم: مادرت در سوگ تو گریه كند! تو خود جاهل كتاب خدایی! مگر نشنیدهای كه خداوند بزرگ میفرماید:
«إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ.»[2]
«خداوند، عمل خوب را از پرهیزكاران میپذیرد و شرط پذیرفته شدن عمل تقوا است.»
و تو با دزدیدن دو قرص نان دو گناه كردی و با ربودن دو انار دو گناه دیگر. با صدقه دادن آنها نه تنها حسنهای را انجام ندادی، بلكه چون بدون رضایت صاحبانش به فقیر دادی چهار گناه دیگر بر آن چهار گناه افزودی.
او همچنان خیره خیره به من نگاه میكرد و از من نپذیرفت. من نیز او را رها كردم و گذاشتم.[3]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . سوره انعام، آیه160.
[2] . سوره مائده، آیه 27.
[3] . احتجاج طبرسی، ج 2، انوار النعمانیه، ج 1، ص 265.
شخصی حضور امام صادق (ع) مشرف شد و گفت: در قرآن دو آیه است كه من طبق دستور آن دو آیه عمل میكنم، ولی نتیجه نمیگیرم.
امام صادق (ع) فرمود: آن دو آیه كدام است؟
او عرض كرد:
1- «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ». (دعا كنید مرا، كه من دعای شما را مستجاب میكنم).[1]
2- «وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ». (و هر چیزی را كه در راه خدا انفاق كنید خدا جای آن را پر میكند و او بهترین روزی دهندگان است).[2]
من دعا میكنم، دعایم به استجابت نمیرسد، و انفاق میكنم ولی عوضش را نمیبینم.
امام صادق (ع) در مورد آیه اول فرمود: آیا فكر میكنی كه خداوند از وعده خود تخلّف كند؟
او عرض كرد: نه.
فرمود: پس علّت عدم استجابت دعا چیست؟
او عرض كرد: نمیدانم.
امام فرمود: ولی من به تو خبر میدهم، كسی كه اطاعت خدا كند در آنچه امر به دعا كرده، و جهت دعا را رعایت كند، دعایش اجابت خواهد شد.
او عرض كرد: جهت دعا چیست؟
امام فرمود: نخست حمد خدا كنی و نعمت او را یادآور شوی، شكر كنی و بعد درود بر پیامبر (ص) فرستی، سپس گناهانت را به خاطرآوری و اقرار كنی و از آنها به خدا پناه بری و توبه نمائی، این است جهت دعاء.
و امّا در مورد آیه دوم، آیا فكر میكنی خداوند خلف وعده میكند؟
او عرض كرد: نه.
امام فرمود: پس چرا جای انفاق پر نمیشود؟
او عرض كرد: نمیدانم.
امام فرمود: اگر كسی از شما مال حلالی به دست آورد و در راه حلال انفاق كند، هیچ درهمی را انفاق نمیكند، مگر اینكه خدا عوضش را به او خواهد داد.
پس شرط نتیجهگیری از انفاق، به دست آوردن مال از راه حلال و همچنین انفاق آن در راه حلال است.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] - سوره مؤمن: آیه 40.
[2] - سوره سبأ: آیه 39.
در خبر است كه رسول الله (ص) در مسجد مدینه نماز میكرد، زنی اعرابیه بگذشت، حبیب خدا را بدید كه به تنهایی نماز میگذاشت، زن نیت كرد كه بر متابعت پیامبر خدا (ص) دو ركعت نماز بجای آورد تا سعید ابد گردد، او همچنان بكرد و رسول خدا از وی خبر نداشت، رسول خدا (ص) در نماز این آیت را تلاوت فرمود:
«وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ، لَها سَبْعَهُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ»[1]:
وعدهگاه جمیع گمراهان دوزخ است، آن دوزخ هفت در دارد و هر در ویژه گروهی است.
اعرابیه چون آیت رسول الله (ص) شنید بیفتاد و بیهوش گردید، پیامبر خدا (ص) چون آن حس و حركت به گوشش رسید و جوش دل وی بشنید از نماز فارغ شد، بلال را گفت: «عَلَیّ بِماءِ»: آب پیش من بیاور.
آب خواست و برروی وی همی ریخت تا به هوش باز آمد، آنگه حبیب خدا گفت: «یا هذه ما حالُكِ»: ای زن تو را چه بود و چه رسید؟
اعرابیه: یا رسول الله، تو را دیدم كه نماز میكردی تنها، مرا آرزو خاست كه دو ركعت نماز بر متابعت تو بگذارم، یا رسول الله، آنچه میخواندی از كتاب خدای است، یا خود تو میگویی؟ رسول الله فرمود:
یا اعرابیه!
«بل هو فی كتابِ اللهِ الْمَنْزَل»: در كتاب خداست و گفته خداست.[2]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . سوره حجر، آیات 43 و 44.
[2] . روایات گهربار، دكتر بهروز ثروتیان.
خدای متعال در آیهای از قرآن كریم میفرماید:
«فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا أَتَیا أَهْلَ قَرْیَهٍ اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما.»[1]
«موسی و خضر راه پیمودند تا به دهكدهای رسیدند ولی مردم آنجا از پذیرایی ایشان شانه خالی كردند و ایشان را با خشونت راندند».
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: اهل آن قریه از مردم لئیم بودند كه از آن دو پیامبر بزرگوار مهمان نوازی نكردند.
گفتهاند آن دیار انطاكیه بوده است و اهل آن چون از نزول این آیه خبردار شدند باری از طلا را به حضور پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آورده، و عرض كردند: یا رسول الله:
«نشتری بِهذا الذَّهبِ ان تَجعَلَ الباءَ تاء.»
«ما با این طلا باء را به جای تاء خریداری میكنیم».
(این طلاها را بگیر و نقطه «ابوا» را بردارید و دو نقطه بالای آن بگذارید تا بشود «اتوا» كه معنی آن چنین شود: اهل قریه آمدند تا آن دو نفر را مهمانی كنند. به این سبب نام ننگ از ما زدوده میشود.)
رسول الله امتناع ورزید و فرمود:
تغییر این نقطه موجب آن است كه دروغ در كلام خدا داخل شود و این خود موجب لطمه به مقام الوهیت است.[2]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . كهف، 77.
[2] . وقایع الایام خیابانی، ج 4، ص 278.
رسول اكرم (ص) آیه 7 و 8 سوره زلزال را خواندند:
«فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ».
ترجمه: «پس هر آن كس كه اندكی كار نیك یا بد كند، نتیجه آن را میبیند».
یك نفر عرب بادیه نشین، سخت تحت تأثیر قرار گرفت و عرض كرد:
ای رسول خدا «مِثْقالَ ذَرَّهٍ؟!» (یعنی حتی كوچكترین عمل هم فراموش نمیشود؟).
پیامبر (ص) فرمود: آری!
بادیه نشین فریاد برآورد: وا سواتاه «وای بر من در مورد آشكار شدن بدی» و گریه میكرد.
رسول خدا (ص) وقتی حال او را دید فرمود: «این بادیه نشین كسی است كه دلش از ایمان خبر میدهد و آمیخته با ایمان است».
و وقتی صَعْصعَه، عموی فرزدق، این دو آیه را شنید، گفت:
«حسبی من القرآنِ ما سَمِعْتٌ لا اُبالی بعد هذِهِ الآیه اَنْ لا اسمَعَ من القرآنِ شیئاً».
ترجمه: «از قرآن همین آیه را كه شنیدم، برای من كافی است، و بعد از شنیدن این آیه، باكی ندارم كه دیگر هیچ آیهای از قرآن را نشنوم».
دو سه نفر به جنگ تبوك نرفتند، پیغمبر اكرم (ص) به جنگ رفتند و هنگامی كه برگشتند، اینها پرروئی كرده و هر سه نفر به استقبال ایشان آمدند، هنوز به آنها نرسیده بودند كه حضرت به اصحاب فرمودند: كسی با اینها صحبت نكند، آنها جلو آمده و سلام كردند، پیغمبر (ص) جوابی دادند امّا دیگر با ایشان حرف نزدند، مسلمانان نیز با آنها حرف نزدند، مسلمانان به زنانشان خبر دادند كه پیغمبر (ص) دستور ترك معاشرت با اینها را داده است. زنان و فرزندان نیز با آنها ترك معاشرت كردند. و به قدری زندگی بر آنان سخت شد كه دیدند در شهر نمیتوانند زندگی كنند، پس به بیابان رفتند و آنجا گریهها و زاریها كردند تا توبهشان قبول شد، پیغمبر به دنبال آنها فرستاد، وقتی آمدند آیه نازل شد كه این آیه میگوید:
مبارزه منفی، بیاعتنائی با گناهكار بسیار مؤثر است میفرماید:
«وَ عَلَى الثَّلاثَهِ الَّذِینَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذا ضاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَ ظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلاَّ إِلَیْهِ».[1]
یعنی: پیامبر بگو مبارزه منفی بسیار مفید است، آن سه نفر را كه تخلّف از جنگ كردند یاد كن كه كارشان به اینجا رسید، و به قدری زندگی بر ایشان مشكل شد كه نَفَس در سینههایشان پیچید و آنان توبه كردند و خدا توبه آنها را قبول كرد.
این آیه شریفه به ما میگوید: مبارزه منفی لازم است. لذا در روایات میخوانیم كه به شراب خوار زن ندهید، و از او زن نگیرید، و یا با رباخوار و فاسد معاشرت نكنید. مثلاً یك كاسب رباخوار را اگر همه بازار با او ترك معاشرت كردند، هیچ كس از او چیزی نخرد یا به او نفروشد، طولی نمیكشد كه درب مغازه او بسته میشود.
اگر مردم با انسان گنهكار رفت و آمد نكند، دست از گناهش برمیدارد. لذا خطاب شد به شعیب پیغمبر كه ای شعیب! صد هزار نفر از قوم تو را هلاك میكنیم. 40 هزار نفر از آنان گنهكار هستند و شصت هزار نفر از آنان خوبند.
گفت: خدایا بدها، گناهشان دامنگیرشان است؛ امّا خوبها چه كردهاند؟
خطاب شد: به این دلیل كه بدها گناه كردند، و اینها نشسته و بیتفاوت هستند.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] - سوره توبه: آیه 118.
مرحوم ملا محسن فیض كاشانی - رحمه الله علیه - روایتی نقل میكند.
فرمود به رسول اكرم (ص) خبر دادند كه سه تن از جوانهای شهر منزوی شدهاند، یك آیه عذاب آمد و اینها ترسیدهاند، هر سه تن شهر را رها كردند و به بیابان رفتند و آنجا در حال عبادت هستند و هر كدام نذری كردهاند.
یكی نذر كرده كه دیگر زن نگرفته و تماس با زن نگیرد.
دیگری نذر كرده كه به هیچ وجه غذای لذیذ نخورد.
و سوّمی نذر كرده كه دیگر در اجتماع زندگی نكند.
از نظر اسلام، از نظر فتوای همه علماء اگر شخص چنین نذری كند، اصلاً نذر منعقد نمیشود، برای اینكه نذر باید راجح باشد و فُقهاء میگویند: اینگونه نذور راجح نیست.
پیامبر كاری به نذر آنان نداشت كه نذرشان غلط است، برای جلوگیری از بدعت مهم بود، لذا بیوقت به مسجد آمدند، به اندازهای با عجله آمدند كه عبا از دوش مبارك افتاده بود، یك طرف عبا روی دوش مبارك بود و طرف دیگر كشیده میشد، با سرعت به مسجد آمدند، به بلال فرمودند: اذان بگو و مردم را جمع كن كه: «الصوه جماعه»
آیا چه خبر است؟ در مردم غوغائی برپا شد و كار و كسب همه تعطیل شد، زن و مرد به مسجد آمدند تا ببینند چه شده... پیغمبر روی همان پله اوّل ایستاد، برای اینكه به جامعه اسلامی بگوید كه كار خیلی مهمّ است و فرمود ای مردم! من كه پیغمبر هستم با زن تماس دارم، من كه پیغمبر شما هستم غذای لذیذ میخورم و در دل جامعه بوده و با اجتماع تماس دارم.
فمن رغب عن سنّتی فلیس منّی.
روزی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از مدینه طیّبه بیرون رفت كه دید مرد عربی سر چاهی برای شتر خود آب میكشد. فرمود: آیا كسی را اجیر میخواهی كه برای شترت آب بكشد؟ عرض كرد: بلی، به هر دلوی سه خرما اجرت میدهم. حضرت راضی شد و یك دلو آب كشید و سه خرما اجرت گرفت. سپس هشت دلو دیگر كشید كه ریسمان قطع شد و دلو به چاه افتاد. مرد عرب غضبناك شد و با جسارت به صورت مبارك رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ سیلی زد! آن بزرگوار دست خود را میان چاه كرد و دلو را بیرون آورد و خود راهی مدینه شد. چون اعرابی این حلم و حسن خلق را از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ دید دانست كه آن حضرت بر حق بوده است.
بنابراین با كاردی، دستی را كه به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ جسارت كرده بود قطع نمود و غش كرد و بر زمین افتاد. در همان حال قافلهای از آن راه میگذشتند. مرد عرب را بدین حال دیدند. چون آب به صورتش پاشیدند به هوش آمد. گفتند: تو را چه شده؟
گفت: به صورت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ سیلی زدهام. میترسم كه دچار عقوبت شوم! پس برخاست و دست قطع شده خود را به دست دیگر گرفت و در پی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ راهی مدینه شد. در مدینه به سلمان برخورد و ایشان وی را به خانه فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ برد. در آنجا پیامبر خدا نشسته و حسین را روی زانو جای داده بود. اعرابی جلو رفت و عذر خواهی نمود. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: چرا دستت را قطع كردهای؟ گفت: من دستی را كه به صورت نازنین شما سیلی زده باشد نمیخواهم.
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: اسلام بیاور و به یگانگی خدا اقرار كن! عرض كرد: اگر شما بر حقّید دست قطع شده مرا به حال اوّل برگردانید و شفا دهید.
پیامبر دست قطع شدهاش را به موضع خود گذاشت و فرمود: «بسم الله الرحمن الرحیم» و نفسی كشید و دست مبارك خود را به موضع قطع شده مالید. دست مرد عرب به حال اوّل بازگشت و او شهادتین به زبان جاری كرد و اسلام آورد.[1]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ستارگان درخشان، ج 1، ص 23.
اسحاق بن حنین كندی مردی نصرانی و مانند پدرش حنین بن اسحاق، از فیلسوفان مشهور است. وی به موجب آشنایی به زبان یونانی و سریانی فلسفه یونان را به عربی ترجمه كرد.
كندی، فیلسوف نامی عراق، در زمان خویش، دست به تألیف كتابی زد كه به نظر خود تناقضات قرآن را در آن گرد آورده بود. او چون با فلسفه و مسایل عقلی و افكار حكمای یونان، سر و كار داشت، بر طبق معمول با حقایق آسمانی و موضوعات دینی، چندان میانهای نداشت؛ و به موجب غروری كه با خواندن فلسفه به او دست داده بود، به تعالیم مذهبی، به دیده حقارت مینگریست. اسحاق كندی، آن چنان سرگرم كار كتاب (تناقضات قرآن) شده بود كه به كلی از مردم كناره گرفته بود و پیوسته در منزل، با اهتمام زیاد به آن میپرداخت.
روزی یكی از شاگران او در سامرا به حضور امام حسن عسكری، (ع)، شرفیاب شد. حضرت به وی فرمود: در میان شما شاگردان اسحاق كندی، یك مردِ رشیدِ باشهامتی پیدا نمیشود كه این مرد را از كاری كه پیش گرفته، بازدارد؟ شاگرد مزبور گفت: ما چگونه در این خصوص به وی اعتراض كنیم یا در مباحث علمی دیگری كه استادی چون او بدان پرداخته است ایراد بگیریم! او استاد بزرگ و نامداری است و ما توانایی گفتگو با او را نداریم. حضرت فرمود: اگر من چیزی به تو القا كنم میتوانی به او برسانی و درست به وی بفهمانی؟ گفت: آری.
فرمود: نزد استادت برو و با وی الفت بگیر و تا میتوانی در اظهار ارادت و اخلاص و خدمتگذاری نسبت به او كوتاهی نكن، تا جایی كه كاملاً مورد نظر وی واقع شوی و او هم لطف و عنایت خاصّی نسبت به تو پیدا كند. وقتی كاملاً با هم اُنس گرفتید، به وی بگو: مسئلهای به نظرم رسیده است، میخواهم آن را از شما بپرسم. بگو: اگر یكی از پیروان قرآن كه با لحن آن آشنایی دارد، از شما سؤال كند، آیا امكان دارد كلامی كه شما از قرآن گرفته و نزد خود معنی كردهاید، گوینده آن، معنی دیگری از آن اراده كرده باشد؟ او خواهد گفت: آری، ممكن است و چنین چیزی از نظر عقل رواست. آن گاه به وی بگو: ای استاد، شاید خداوند آن قسمت از قرآن را كه شما نزد خود معنی كردهاید، عكس آن را اراده نموده باشد، و آنچه شما پنداشتید، معنی آیه و مقصود خداوند كه گوینده آن است، نباشد.
آن شاگرد از نزد حضرت رخصت خواست و به خانه استاد خود، اسحاق كندی رفت و بر طبق دستور امام، با وی رفت و آمد زیاد نمود تا میان آنان اُنس كامل برقرار گردید. روزی از فرصت استفاده نمود و موضوع را به همان گونه كه حضرت، تعلیم داده بود با وی در میان گذارد. همین كه فیلسوف نامی، پرسش شاگرد را شنید، فكری كرد و گفت: بار دیگر سؤال خود را تكرار كن. شاگرد سؤال را تكرار نمود و استادِ فیلسوف، مدتی درباره آن اندیشید و دید از نظر لغت و عقل، چنین احتمالی هست. امكان دارد آنچه وی از فلان آیه قرآن فهمیده و پنداشته است كه با آیه دیگر منافات دارد، منظور صاحبِ قرآن، غیر از آن باشد. سرانجام فیلسوف نامبرده، شاگرد دانشمند خود را مخاطب ساخت و این گفتگو میان آنها واقع شد.
فیلسوف: تو را سوگند میدهم بگو این سؤال را چه كسی به تو آموخت؟
شاگرد: به دلم خطور كرد.
فیلسوف: نه، چنین نیست. این گونه سخن، از مانند چون تویی سر نمیزند. تو هنوز به مرحلهای نرسیدهای كه چنین مطلبی را درك كنی. راست بگو آن را از كجا آورده و از چه كسی شنیدهای؟
شاگرد: این موضوع را حضرت امام حسن عسكری، (ع)، به من آموخت و امر كرد آن را با شما در میان بگذارم.
فیلسوف: اكنون حقیقت را اظهار داشتی، آری؛ این گونه سخن فقط از این خاندان صادر میشود.
سپس فیلسوف بزرگِ عراق، آنچه درباره تناقضات قرآن نوشته و به نظر خود به كتاب آسمانی مسلمانان ایراد گرفته بود، همه را جمع كرد و در آتش افكند[1].
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 257.
عتبه بن ربیع از بزرگان قریش بود، روزی كه حمزه اسلام آورد سراسر محفل قریش را غم و اندوه فرا گرفت و سران قریش بیم آن داشتند كه دامنه اسلام بیش از این توسعه یابد. در آن میان عتبه گفت: من به سوی محمد میروم ومطالبی را پیشنهاد میكنم، شاید اویكی از آنها را بپذیرد و دست از آیین جدید بردارد. سران جمعیت نظر وی را تصویب كردند. او برخاست و به سوی پیامبر كه در مسجد نشسته بود رفت و به او پیشنهاد كرد كه ریاست مكه را به او بدهند و ثروت هنگفتی در اختیار او بگذارند و از دعوت خود دست بردارد. آن گاه كه سخنان او پایان یافت پیامبر فرمود: آیا سخنان توخاتمه یافت؟ گفت: آری. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود این آیات را گوش ده كه پاسخ تمام پرسشهای تو در آنهاست:
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، حم تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، كِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ، بَشِیراً وَ نَذِیراً فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لا یَسْمَعُونَ »[1]
«به نام خدای رحمان و رحیم، حاء میم، اینكه از جانب خدای بخشنده و مهربان نازل گردیده كتابی است كه آیههای آن برای گروهی كه دانا هستند توضیح داده شده است. قرآنی عربی برای مردمانی كه بدانند. بشارت و بیم دهنده است. امّا بیشتر آنها روی گردانیده و گوش نمیدهند».
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ وقتی به آیه 37 رسید سجده كرد. پس از سجده به عتبه رو كرد و فرمود: (ای اباولید! پیام خدا را شنیدی؟) عتبه كه هنگام تلاوت آیات بر دستهای خود تكیه زده و سراپا گوش شده بود بدون اینكه سخنی بگوید بلند شد و به طرف قریش رفت. برخی قریشیان گفتند: به خدا قسم، این حالت و قیافه ابا ولید، همان حالتی نیست كه به سوی محمد رفت. عتبه به آن حالت خود در میان مجلس قریش نشست. به او گفتند: ابا ولید چه دیدی؟ (كه چنین مبهوت و در فكر هستی) گفت: به خدا قسم، كلامی از محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ شنیدم كه تاكنون از كسی نشنیده بودم:
«و اللهُ ما هُوَ الشَّعرُ و لا بالسِّحرِ ولا بِالكهانهِ».
«به خدا سوگند، سخن او نه شعر است و نه سحر و نه كهانت».
ای جمعیت قریش! صلاح میبینم كه او را رها كنید تا در میان قبایل تبلیغ كند. اگر پیروز گردید و سلطنت به دست آورد از افتخارات شما محسوب میشود وشما نیز از آن بهره میبرید و اگر در میان آنها مغلوب گردید و دیگران او را كشتند، شما راحت شدهاید.
قریش گفت: ای اباولید، زبان و كلام پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ تو را سحر كرده است. ابا ولید گفت: این رأی من است، حال اختیار با خودتان است.[2]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . سوره فصلت، آیه 1 ـ 4.
[2] . سیره ابن هشام، ج 1، ص 313. (با اندكی تغییر)
تعداد صفحات : 3